ترانه

رفیق خوب و موندنی ,عزیز قصه های من
بیا و یک لحظه بشین  به پای گریه های من
ببین نگاهم چی میخواد توی صدام یه خواهشه
این دل بی ریای من تشنه ی یه نوازشه
ستاره ی قشنگ من,ما ه شبای تار من
بخاطر منم شده بازم بمون کنار من
نزار شبای سرد من اسیر تنهایی بشه
بمون که این قصه واسه دنیا تماشایی بشه
بدون دست سرد تو اسیر پاییزه دلم
لحظه به لحظه جون میده سرد و غم انگیزه دلم
نگام کن از نگاه تو دوباره من جون بگیرم
حرف دلم اینه بمون کنارت اروم بگیرم

پاییز امسال

درست از همان روزی که مرا به زیر پاهایت...
من و کفش هایم عهد بستیم که دیگر عقده هایمان را بر سر برگهای مظلوم پیاده رو خالی نکنیم
و حتی به پالتوی چرمی ام وعده داده ام که امسال جای خالیه گرمای دستانت را با جیب هایش پر کنم!
تمام فکر هایم را کرده ام خیالت راحت
این پاییز که از راه برسد فراموشت خواهم کرد